امبر ولز دانش آموخته سابق دانشگاه Connecticut است. او براي پايان نامه خود مقاله تحقيقاتي راجع به مطالعاتش در خصوص تجارب نزديک به مرگ نوشت و استاد راهنمايش دکتر کن رينگ بود. مقاله او در مجله مطالعات نزديک به مرگ در پاييز سال 1993 منتشر گرديد. طبق مطالعات او، 70 درصد تجربه کنندگان نزديک به مرگ به مساله تناسخ باور دارند. در مقابل گالاپ پول دريافت که تنها 23 درصد عموم مردم تناسخ را باور دارند. مطالعات پيشين نشان داده است که، به دنبال تجربه نزديک به مرگ، تغييرات قابل توجهي در باورهاي اين گروه در خصوص مسائل گسترده اي از جمله تمايل به ايده تناسخ، ايجاد شده است. مطالعات خانم ولز به منظور آزمودن عوامل اصلي اين تغيير باور طراحي شده است. موارد زير گلچيني از مطالعات اوست که با کسب مجوز منتشر شده است.
ادعاها توسط محققان ديگر در زمينه دانش مستقيم (دانش حاصل از مشاهده رويداد چيزي) تناسخ مستندسازي شده است و اين اطلاعات در طول تجربه نزديک به مرگ به دست آمده است. نمونه اي از اين نوع دانش مستقيم در نامه جان روبينسون به دکتر کنت رينگ قابل مشاهده است:
«موجودي که در تجربه نزديک به مرگم با من صحبت کرد گفت که پسر بزرگ من قبل از اين زندگي 14 تجسم در قالب زن داشته است.»
رينگ شواهدي نيز از اين نوع دانش مستقيم در برخي مصاحبات خود شنيد که گزارش آن در آرشيو نوارهاي صوتي اش موجود است:
«تمام زندگي ام جلوي چشمم بود. هر آنچه انجام داده يا نداده بودم. اما نه فقط اين زندگي، بلکه تمام زندگي هايم. ميدانم آن حقيقت تناسخ است. تناسخ قطعي است. تمام زندگي ايم نشان داده شد و ديدم چگونه بر چيزهايي که در زندگي هاي ديگر انجام داده بودم غلبه کرده بودم. هنوز برخي مسائل نياز به اصلاح داشت.»
تجربه گر ديگري که شواهدش در آرشيو نوار صوتي رينگ موجود است چنين گزارش داده است:
«سوالات زيادي داشتم و ميخواستم بدانم آنها (موجودات نوراني) چه کاري ميکردند و اين جنب و جوش در اين اطراف براي چه بود؟ يکي از آنها قدمي به جلو گذاشت … نه تنها از يکي بلکه از تعدادي از آنها اطلاعات ميگرفتم… همه آنها منتظر تناسخ بودند.»
به علاوه در مورد ثبت شده توسط دکتر ملوين مورس، دختري که تجربه نزديک به مرگ داشته است، هنگام غرق شدن در سن هفت سالگي دو انسان بزرگسال را در تجربه خود ميبيند که در انتظار تولد دوباره هستند (مورس، 1983).
يک مورد بسيار جالب در خصوص تجربه اي است که در اثر تلاش به خودکشي کسب شده است. ساندرا روجرز در 30 آوريل سال 1976 تفنگي را روي قلبش گذاشت و شليک کرد. به جاي روبرو شدن با عدمي که از خودکشي اش انتظار داشت، شاهد تجربه نزديک به مرگ خود بود. نوري درخشان و پرعشق، که ساندرا او را مسيح ميدانست، تمام زندگي او و تمام وقايعي که او را به اين نقطه از زندگي و تلاش براي خودکشي رسانده بود، نشانش داد. نور به او امکان دسترسي به دانشي بي انتها را داد. به او گفته شد که ميتواند در نور بماند به شرط اين که بعداً تناسخ يافته و بر مشکلاتش فائق آيد. بديهي است که او نخواست در نور بماند و خواست به زندگي اش ادامه دهد و ديگر با چنين مشکلاتي در زندگي بعدي روبرو نشود. به او اجازه داده شد تنها دانشي که براي بقا نياز دارد در اختيار بگيرد و به او گفته شد که بصيرتي به او داده ميشود تا بتواند بقيه زندگياش را به اتمام رساند.
برخي تجربه گران در مصاحبه هايشان در تحقيقات خانم ولز فرايند کلي تناسخ را در قالب يک آگاهي توصيف کردند که به ارواح منفرد مجزا شده و در ماده تجسم مييابد. يکي از تجربه گران از اين ايده هم فراتر رفت و اظهار داشت که تناسخ بيشتر در سطح جمعي انجام ميشود و نه در سطح فردي. به عبارت ديگر اين تجربه گر احساس کرده بود که يک انرژي جمعي در ماده از نو به گردش در آمده و حس فرديت ما تنها محصول تجسم کنوني ماست. تجربه گر ديگري بر اين باور بود که يک قدرت برتر، تعداد متناهي از ارواح فردي را خلق نموده است که برخي از آنها به منظور آموختن، در بدن انسان جاي گرفته اند.
اقليت قابل توجهی از تجربه گران انتخاب فردي را نيروي آغاز گر فرايند تناسخ دانسته اند. برخي ديگر الگوهاي کارما يا پيوستن به ارواح ديگر را در فرايند تناسخ مؤثر ميدانند.
اکثريت تجربه گران يادگيري يا بیداری را هدف اصلي تناسخ ذکر کرده اند. در اين بخش برخي از نظرات تجربه گران ارائه شده است:
- «روح بايد در ماده تجلي يابد تا بتوند تجربه کند و بياموزد. الگوهاي کارمايي وجود دارد تا دروس فرا گرفته شده و روح در ماده به کار گرفته شود.»
- «زندگي خود مجموعه اي از آموخته هاست. دروس عمومي است و دو حقيقت مهم صداقت و بخشش است.»
- «ما با سرعت خود به سوي نور پيش ميرويم. اگر کاري بکنيم که از نور دور شويم در اينجا جاودانه ميشويم.»
- «نهاد باطني آنجاست، خود باطني باقي ميماند، اما جنبه خارجي که ممکن است بسيار نيرومند به نظر برسد از بين ميرود. فرديت در آنجا همينگونه نيست. من مانند همه بودم و همه من بودند. روح تو همواره تو خواهد بود. شما شخصيتي که در زمين بوديد، نيستيد. در جهان ديگر شما همه چيز هستيد، نور همه چيز است.»
بسياري از تجربه گران گفتند که چرخه تناسخ در نهايت به پايان ميرسد. آنها اظهار داشتند که وجود در آنجا يک وجود روحاني خالص است و با خدا يکي ميشود. در اينجا بخشي از نظرات تجربه گران در اين خصوص ارائه ميشود:
«سپس شما در قالب خالص روحاني مانند يک موجود روحاني پاک موجود خواهيد بود.»
«شما بخش لاينفکي از خدا ميشويد. وقتي همه به آن نقطه ميرسند، خشنودي و آرامش مطلق محقق ميگردد. »
طبق گفته برخي تجربه گران، چرخه تناسخ احتمالاً براي تجلي زميني به اتمام ميرسد اما در دنياها يا ابعاد ديگر ادامه مييابد.
باورهاي تجربه گران منحصربفرد نبوده و يک ديدگاه استاندارد از پديده تناسخ را دنبال ميکند. براي نمونه بخشهاي زير منتخبي از کتاب ايروينگ اس. کوپر تحت عنوان «تناسخ: اميد جهان»، است که بيانگر اين ديدگاه بوده و تقريباً مشابه اظهارات تجربه گران است:
«هدف اصلي تناسخ آموزش است. جهت نيل به اين هدف، ما بارها و بارها روي زمين متولد ميشويم. اين امر نه بنا به اجبار بيروني بلکه به دليل تمايل خود ما به رشد است.»
«تناسخ يک پديده عمومي است و نه تنها در قلمرو انساني، بلکه در تمام طبيعت وجود دارد. هر زمان که شکلي از حيات را ميبينيم، آگاهي آن نيز رشد ميکند. در هر تناسخ، بدن فيزيکي، نام و والدين متفاوتي داريم، اما اين تغييرات فرديت ما را به مخاطره نمي اندازد… تناسخ يک فرايند بدون انتها نيست و هنگامي که درسهاي مدرسه دنيا را فرا گرفتيم ديگر به دنياي فيزيکي باز نميگرديم، مگر اين که خودمان بخواهيم به عنوان معلم انسانيت يا کمکرسان در طرح عظيم تکامل همکاری کنيم.»
در مجموع شواهد بيشتري دال بر وجود تناسخ در تجارب نزديک به مرگ وجود دارد. عموماً اين تجربه گران تصريح ميکنند که تناسخ يک پديده روحاني است که هدف آن تحقق خود-خدايي است.
«خودکشي مانند کشتن يک گياه يا گل است قبل از اين که به رشد کامل برسد و به هدف خود نائل آيد… تنها چيزي که ميتوانم در موردش فکر کنم و آن را درک نمايم شناخت تناسخ است. خودکشی به جاي رشد، پسرفت است.» دکتر کنت رينگ
درباره تناسخ و تجارب نزديک به مرگ همچنین بخوانید:
تناسخ و تجارب نزدیک به مرگ (کوین ویلیامز)
تناسخ از دید تجربه های نزدیک به مرگ
منبع:
http://www.near-death.com/reincarnation/research/kenneth-ring.html