مقاله زیر توسط کوین ویلیامز (Kevin Williams)، محقق تجربیات نزدیک به مرگ، درباره تناسخ و تجارب نزدیک به مرگ نوشته شده است. تمام نظریات عنوان شده لزوما مطابق با دیدگاه های مولفان این سایت نمی باشند ولی در آن بحث های جالبی وجود دارد که برای علاقه مندان بازگو می گردد.
بر طبق نظر برخي افراد تناسخ بزرگترين کشف علمي ناشناخته دوران مدرن است. در آخرين فصل کتاب دکتر ايان استيونسون تحت عنوان «بيست مورد دال بر تناسخ» (1967)، او استدلال علمي جامعي ارائه ميدهد که نتيجه آن اين است که تناسخ تنها توضيح مناسبي است که با حقايق اين تحقیق مطابقت ميکند. او هر توضيح ممکن ديگري را در خصوص بيست کودکي که به محض توانايي حرف زدن به طور خودانگيز قادر به شرح زندگي گذشته خود بودند، بررسي مي کند. او توانست با استفاده از يک يا چند مورد ساير توضيحات را غير محتمل اعلام کند. تحقيقات بعدي نيز يافته هاي او را در خصوص حقيقت تناسخ تقويت نموده است.
بسياري از مردم از تعداد شگرف مراجع تناسخ در انجيل شگفت زده خواهند شد. بهترين اين مراجع در انجيل مربوط به مطالب عيسي درخصوص جان تعميد دهنده و زندگي پيشين او به عنوان يک پيامبر (Elijah) بوده است. مطالب بيشتر در اين زمينه در اینجا موجود است.
اغلب مردم تصور غلطي در مورد تناسخ دارند. برخي بر اين گمان هستند که انسان پس از مرگ بدون اسکان در قلمروهاي مختلف روحاني فوراً وارد مرحله تناسخ ميشود. طبق تجارب نزديک به مرگ پس از مرگ فوراً تناسخ صورت نميگيرد. دليل اين امر نبود زمان در قلمرو روحاني است.
تجارب نزديک به مرگ اغلب قادر به شرح طول مدت زمان زميني نيستند. يک تجربه که ميتواند ابديت به نظر بيايد، ممکن است تنها يک لحظه طول کشيده باشد. قلمروهاي روحاني کاملاً خارج از حيطه زمان هستند. به اين دليل است که ما ميتوانيم ابديت را در قلمرو روحاني طي کنيم پيش از اينکه تصميم بگيريم تناسخ در زمين را ميخواهيم يا خير.
-
تناسخ ابدي نيست
«يکي از اهداف مرور زندگي اين است که انتخاب آگاهانهاي بين ماندن به صورت روح يا برگشت در قالب جسم را داشته باشيم.اگر بخواهيم با نور الهي يکي شويم، در اين صورت ديگر هرگز نخواهيم توانست به زندگي فيزيکي بازگرديم. تصميم به يکي شدن با نور بهترين تصميم است.» (توماس ساوير)
«ما بايد در زمين به گونهاي زندگي کنيم که پس از مرگ نيازي به برگشت به زمين نداشته باشيم.» (سسيل)
«ما که در چرخه تولد و تولد دوباره گير افتادهايم ميتوانيم به ناگاه از جايگاه اصلي و هدف خود مطلع شويم و حق تولد الهي خود را دوباره بگيريم. در اين زمان باز هم ميتوانيم ببينيم که شرايط زندگي ما نتيجه اقدامات و انتخابهاي آزادانه زندگيهاي گذشته است.» (ادگار کیسی)
«اگر فردي بميرد و با نور به طور کامل يکي شود امکان تناسخ ديگر وجود نخواهد داشت. اما به طور معمول افراد تعلقات زميني داشته و با نور به طور کامل يکي نميشوند. اين ارواح خصوصيات شخصيت زميني خود را حفظ کردهاند و به اين علت است که نميخواهند با نور ادغام شوند.» (توماس ساوير)
«قانون کارما مستلزم اين است که هر جزئي از قصور کارمايي را ببينيم. هرچند،يک قانون بزرگتر وجود دارد و آن قانون بخشش است. اگر به کسي آسيبي برسانيم و آن فرد ما را ببخشد، روزي که در جوار خدا قرار ميگيريم، خاطرات خود را مرور کرده و آنها را ناسازگار با خدا ميبينيم، اما بخشش مرزهاي اين جدايي را محو ميکند. اين قانون (هرچه بدهيد بدون استثناء دريافت ميکنيد) به قدري دقيق است که اگر آغاز به بخشش ديگران کنيم، ديگران نيز ما را شامل بخشش خود خواهند کرد. مگر وقتي که خود را نبخشيم.» (ادگار کیسی)
«جذابيت دنيا براي ما ميتواند تجلي آزادانه ارواح ما را به تأخير بيندازد و تنها زماني که ديگر مانعي وجود نداشته باشد، تعاملات زميني ما پايان ميپذيرد. تجلي آزادانه ارواح ما زماني است که تمايلات ما با خداوند سازگار ميشود. در اين زمان هويت روحانيآگاه ما در خدا با آگاهي روحاني ما (ضمير ناخودآگاه) يکي ميشود. اين همان زماني است که روح در نور خدا ادغام ميشود. بازگشت روح، تجلي انديشه الهي است که آگاه مي شود بخشي از خدا و همه چيز شده است.» (ادگار کیسی)
«برخي ارواح تمايل با بازگشت دوباره و دوباره به شرايط فيزيکي دارند بدون اين که به ميزان کافي در قالب روحاني باقي بمانند و تجسم بعدي خود را در قالب جسم ارزيابي و برنامهريزي کنند. هر گونه لذت عادت گونهاي آنها را در چرخه تولد مجدد گرفتار ميکند تا زماني که در نهايت در طول زندگي مادي اميالشان کنار گذاشته شود. حرص پول، قدرت، ميل جنسي و ساير عادات مثل ميل غير طبيعي به الکل، مواد مخدر، تنباکو يا هر عادتي که ترک آن دشوار است، سبب ميشود ارواح در قلمرو زميني بمانند. برخي چنان شيفته ظاهر فيزيکي خود هستند که به سختي قادرند در انتظار فرصتي جهت تناسخ بمانند و با ظاهر فيزيکي جديد مخالفت نکنند. اين ارواح قادر به پيشرفت روحاني نخواهند بود مگر اين که ياد بگيرند اهميت کمتري براي جسم مادي قائل شوند.» (روث مونتگومري)
-
تناسخ آموزش است
الف- تئوري تناسخ کوين ويليام:
هدف از تناسخ آموزش است، بويژه يادگيري درس ابدي عشق. تئوري تناسخ من از طريق قياس با مدرسه، به شرح زير ميباشد. من مراحل تناسخ را شرح داده و در هر مرحله از «قياس مدرسه» استفاده کردهام تا به روشن شدن مطلب کمک کند.
«برنامه آموزشي مدرسه دنيا که در حال حاضر در آن ثبتنام کردهايم و مدرک تحصيلي که جهت فارغ التحصيلي اخذ ميکنيم»:
1 | ما با رسالت آموختن عشق و با هدف جاودانه شدن در جوار خداوند به اين دنيا آمدهايم. |
قياس: دوره تحصيلي جديدي را در مدرسه با هدف فارغ التحصيل شدن و گرفتن مدرک شروع ميکنيم. | |
2 | در طول زندگي ما در معرض سختيهاي زيادي قرار ميگيريم تا رشد روحاني داشته باشيم. |
قياس: در طول سال تحصيلي بايد تکاليف دشواري را انجام دهيم تا ياد بگيريم. | |
3 | پس از مرگ زندگي خود را مرور ميکنيم تا بدانيم حق رفتن به جايگاه بالاتر را داريم يا خير. اگر اين حق به ما داده شود ميتوانيم با فرصت مطلوب خود آن جايگاه را در اختيار بگيريم. در ضمن ميتوانيم با خانواده و دوستان در ابديت باشيم و سپس در قلمرو پايين تر تناسخ يابيم تا در صورت علاقه به پيشرفت ديگران کمک کنيم. |
قياس: هنگام خاتمه يافتن سال تحصيلي ميفهميم که حق ثبتنام در دوره بعد را داريم يا بايد همان دوره را تکرار کنيم. در هر صورت تعطيلات طولاني تابستان را در خانه در کنار خانواده و دوستان در پيش داريم،قبل از اين که سال تحصيلي جديد شروع شود. | |
4 | از آنجايي که هدف غايي جاودانگي و يکي شدن با همه چيز در سطح آگاهانه است (آگاهي الهي)، به طور ذاتي به دنبال رشد روحاني بيشتر هستيم تا به اين هدف نائل شويم. اين هدف از طريق ترک قلمرو کنوني ما (مرگ راهي است که افراد طي آن قلمرو فيزيکي را ترک ميکنند- قلمروهاي ديگر طرق ديگري دارند) و ورود به قلمرو ديگري که امکان داخل شدن به آن را داريم محقق ميشود. |
قياس: از آنجايي که هدف نهايي فارغ التحصيلي، گرفتن مدرک و همکاري با شرکت GOD است، خانه را ترک ميکنيم و به مدرسه ميرويم. در صورتي که مدرک تحصيلي دوره قبل را بگيريم، در دوره بالاتر ثبتنام ميکنيم. در غير اين صورت همان دوره تحصيلي قبلي را تکرار ميکنيم. | |
5 | به افراد قلمروهاي پايينتر فرصتي براي تناسخ به قلمرو بالاتر مانند قلمرو فيزيکي، داده ميشود. اين تا زماني است که درسهاي لازم را بياموزند و بتوانند به جايگاه بالاتر برسند. |
قياس: افرادي که دوره تحصيلي قبلي را با عدم موفقيت گذراندهاند ميتوانند دوره را مجدداً تکرار کنند تا از آن با موفقيت خارج شوند. | |
6 | عشق و تلاش زيادي لازم است و در نهايت همه دوباره يکي خواهند شد- الوهيت همانگونه که در ابتدا بوده است باز گردانده ميشود- شايد يک انفجار بزرگ ديگر روي دهد. اما تا زماني که همه به اين يکپارچگي برسند ما به قلمروها وارد و از آن خارج ميشويم تا رشد روحانييافته و به سايرين در سفر روحانيشان به سوي خدا کمک کنيم. |
قياس: به مطالعه و کار زيادي نياز است اما در نهايت همه دانشآموزان فارغ التحصيل خواهند شد و مدرک خود را خواهند گرفت و به شرکت خواهند پيوست. اما پس از فارغ التحصيلي ابتدا تصميم ميگيريم قبل از اينکه جايگاهمان را درشرکت بپذيريم، معلم شويم و اين يعني به ديگر دانشآموزان کمک کنيم تا بتوانند فارغ التحصيل شوند. (کوين ويليامز) |
-
عوامل موثر بر فرايند تناسخ
-
انتخاب فردي (اراده آزادانه)
-
الگوهاي کارمايي يا پيوستن به ارواح ديگر
-
يادگيری و تعليم (تحقيق امبر ولز روي تجارب نزديک به مرگ)
«زندگي خود مجموعه اي از يادگيري هاست. دروس فراگير است. مهمترين چيزها حقيقت و بخشش هستند.» (تحقيق امبر ولز روي تجارب نزديک به مرگ)
«پس از مرگ در صورت آمادگي و درجهت يادگيريميتوانيم زندگيهاي گذشته خود را ببينيم.» (بتي بثاردز)
«هدف اصلي تناسخ آموزش است. ما به منظور نيل به اين هدف بارها روي زمين متولد ميشويم. اين امر نه به دليل فشار بيروني، بلکه به اين علت است که ما به عنوان روح تمايل به رشد داريم.» (تحقيق امبر ولز روي تجارب نزديک به مرگ )
«تنها راه گذر از کارماي بد، عشق بدون قيد است.» (آرتور ينسن)
«زندگي چرخه پيشرفتهاست و انسانها هنوز کامل نيستند. اغلب افراد پس از مرگ با اين راز روبرو ميشوند.» (دکتر فرانک اسکي)
«اگر تمايلي به تناسخ و برگشت به وضعيت فيزيکي جهت آموزش نداشته باشيم، مدارسي در دنياي روحاني هستند که ميتوانيم در آنجا بياموزيم. هرچند، يادگيري در شرايط فيزيکي سريعترين راه آموزش است.» (ديويد اکفورد)
«اگر به اندازه کافي کار نيک انجام دهيم عاقبت کارماي بد به اتمام رسيده و تنها چيزهاي خوب براي ما پيش خواهد آمد و بالعکس. هدف کارما وادار کردن ما به يادگيري درسهاي زندگي است چه بخواهيم و چه نخواهيم.» (آرتور ينسن)
«ما بارها زنده شده و ميميريم. دليل اين که گذشته خود را به ياد نميآوريم اين است که حافظه روحانيعظيم ما هنگام تولد به مغز منتقل نمي شود. هر چه در اين زندگي ميدانيم چيزي است که ياد گرفتهايم و بيشتر آن بخشي از حافظه مربوط به يادگيريهاي زندگيهاي گذشته ماست. با شروع هر زندگي تمام تعصبات، موانع يادگيري و فنون نادرست از ذهن ما پاک ميشود و ما آماده يک شروع تازه خواهيم بود- مثل يک ترم تحصيلي جديد در مدرسه- و مانند مدرسه هنگامي که به اندازه کافي دروس زندگي را فرا گرفتيم، فارغ التحصيل ميشويم و ديگر نيازي به برگشت به زمين نخواهد بود، مگر به عنوان داوطلب آموزش به سرگردانان.» (ادگار کیسی)
«تناسخ امري فراگير است و نه تنها در قلمرو انساني، بلکه در تمام طبيعت وجود دارد. هر جا زندگي وجود دارد، آگاهي آن زندگي نيز رشد ميکند. در هر تجسم جديدي بدن فيزيکي، نام و شايد والدين متفاوتي داريم اما اين تغييرات کوچکترين خطري براي فرديت ما ندارد. تناسخ يک فرايند بي انتها نيست و هنگامي که دروس را در مدرسه دنيا فراگرفتيم ديگر به تعاملات فيزيکي بر نميگرديم مگر اين که بخواهيم معلم بشريت يا ياري دهنده آنها در برنامه عظيم تکامل باشيم.» (تحقيق امبر ولز روي تجارب نزديک به مرگ)
«برخي مواقع تمايل ما به پيشرفت منجر به تناسخ خواهند شد. راهنمايان ما کمک ميکنند که تصميم بگيريم اهداف خود را از طريق تناسخ محقق سازيم. پس از وداع از خانواده و دوستان ميتوانيم معلم بزرگ روحاني خود را ملاقات نماييم (مانند مسيح، بوده و …) تا ما را تقويت نمايد. پس از آن در رحم جاي ميگيريم تا دوباره متولد شويم. ما بهشت را ترک کرديم نه براي پيشرفت خود، بلکه براي اينکه بهشت را به زمين بياوريم و خداوند راه ما را هنگام زندگي روي زمين روشن خواهد کرد و پس از آن ما را با امنيت به خانه بر ميگرداند.» (سيلويا براون)
«روح نياز دارد تا در ماده تجسم يابد و بتواند تجربه کرده و بياموزد. الگوهاي کارمايي جهت يادگيري دروس و کار روحاني در ماده وجود دارند.« (تحقيق امبر ولز روي تجارب نزديک به مرگ)
همه کارماي ما بايد تحقق يابد. هنوز هيچ کس چيزي که بيشتر از تحملش باشد را تجربه نکرده است. به ما زمان لازم جهت تغيير خودخواهي و بازگشت به خانه داده شده است. تناسخ براي مسووليت گريزي نيست. شيوهاي است که به ما زمان کافي جهت تصحيح خطاهايمان را ميدهد.» (ادگار کیسی)
-
تناسخ کارماست
تناسخ و کارما به همراه هم عدالت الهي و اين که چرا برخي در شرايط مطلوب و يا در شرايط نامطلوب به دنيا ميآيند را توضيح ميدهند. خصوصيات شخصيتي نيز از زندگيهاي قبلي آورده شده است.
الف- به هرچيزي فکر کنيم آن فکر تأثيري روي آگاهي جهان دارد. چيزي گم و يا در خفا انجام نميشود. همه چيز در بستر آگاهي جهاني انجام شده و کل از آن تأثير ميپذيرد (همچنين سايريني که در آن کل هستند). واکنش نسبت به افکار و اعمال گذشته، سرنوشت و کارماي ما شده است. سرنوشت ما به سادگييعني منعکس ساختن آثار انتخابهاي پيشين که توسط روح به ياد آورده شده است. (ادگار کیسی)
ب- انسان بر اساس مطلوبيات خود عمل ميکند. پس از مرگ به جهان بعدي ميرود و آثار دقيق کردار خود را در ذهن حمل ميکند؛ و سپس حاصل آن را درو ميکند و دوباره به اين دنيا باز ميگردد. بنابراين تمايلاتي که دارد دليل تولد مجدد است. کسي که قدرت تمييز ندارد و ذهنش متزلزل و قلبش ناخالص است هرگز به هدف نميرسد اما بارها و بارها متولد ميشود. در طرف مقابل فردي که قدرت تمييز داشته، ذهن استوار و قلبي خالص دارد به هدف نائل شده و از نو متولد نميشود.»
-
برخي افراد از قلمروهاي جهنمي تناسخ مييابند
«جهنم يک حالت روحي است که افرادي با هدف پالايش جوانبي از شخصيتشان مجاز به تجربه آن هستند و بنابراين ميتوانند دوباره در چرخه تناسخ حضور يابند.» (تجارب پس از مرگ هندويي)
«احساسات مربوط به تنفر و ترس بدون بدن فيزيکي شدت مييابند، هرچند که ارواح {در جهنم} بيهوده در تلاش براي پنهان نمودن آن از دشمنانشان هستند. تنها اميد آنها تناسخ است. اما متاسفانه زماني که باز ميگردند ممکن است تمام زجرهاي خود در جهنم را فراموش کرده و مجدداً زندگيشان به سمت حرص و ستم پيش رود. اين چرخه بد ممکن است تا ابد ادامه يابد مگر اينکه آنها در يکي از زندگيهاي خود راه رستگاري را بيابند. در واقع اين افراد نياز به يک ناجي دارند چرا که قادر به کمک به خويشتن نيستند. من مطمئنم که مسيح براي نجات آنها تجسم پيدا ميکند چرا که در جايي گفته است من نه براي نيکوکاران که براي اصلاح مسير زندگي گناهکاران آمدهام.» (آرتور ينسن)
«پس از مرگ افرادي که محکوم به کارماي منفي سختي شدهاند، براي مدت کوتاهي وارد يک قلمرو جهنمي ميشوند و پس از تحمل انعکاس اعمالشان دوباره مجاز به تناسخ هستند.» (سيلويا براون)
-
ماهيت تناسخ
«ما در طول زندگي کنوني خود براي زندگيهاي آيندهمان آماده ميشويم.» (ادگار کیسی)
«ما با سرعت خود به سوي نور پيش ميرويم. اگر اعمالمان ما را از نور دور کنند، زمانمان در اينجا هميشگي ميشود.» (تحقيقات مربوط به تجارب پس از مرگ امبر ولز)
«روحي که تمايل به صعود به بهشت برين را دارد، بايد از تناسخ اجتناب نمايد.» (حواري پل، مکاشفات پل)
«همانطور که با ترس آميخته به احترام نگاه ميکردم، زني با زيبايي نفسگير (خود بالاتر جين) ظاهر شد و حتي پس از تجسم يافتن از نور خالص به شکل مرئي و مادي، هيچ چيز ثابت نبود… او با لبخندي مليح اما آمرانه گفت به چشمانم نگاه کن. وقتي نگاه کردم حس کردم جذب آن ميشوم… چشماني که به آن خيره شدم چشمهاي خودم بود، چشمهاي روحم… همانطور که در آن نگاه ميکردم زندگيها و تجارب بيشماري ديدم. اينها من بودم.» (جين پرايس)
«با ميل خود قادر به تحميل درد و رنج به ديگران هستيم. هنگامي که ميميريم، متوجه ميشويم که چه آشفتگي از زندگي خود به جاي گذاشتهايم و ممکن است بخواهيم برگرديم تا آن را پاک کنيم.» (ديويد اوکفورد)
-
تناسخ يک فرايند است
«فرايندي که مشخص ميکند يک روح از سرنوشتهاي متعدد، قبل از تولد دوباره در زمين، کدام را انتخاب ميکند، يک فرايند بر اساس نه سياره در سيستم خورشيديمان است که نمود فيزيکي قلمروهاي زندگي پس از مرگ ميباشد. مفهومم اساسي ستارهشناسي اين است: جايگاه سيارات بر سرنوشت روحي که تناسخ يافته است تأثير ميگذارد. هرچند ميل فرد بسيار بيشتر از آن اثرگذار است. سيارات فقط تأثير ميگذارند اما مجبور نميکنند.» (ادگار کیسی)
«يک فرايند بهشتي وجود دارد که ارواح را به بدنها پيوند ميدهد تا تناسخ يابند.» (پلاتو)
«مرکز زمين، همانطور که در نقشه ميدان مغناطيسي سيارهمان مشخص است، يک تغيير دهنده عظيم انرژي است. اين چرخهاي است که ارواح تناسخ يافته در خلاف يا راستاي آن حرکت ميکنند. يک نشانه براي اين که به سطح انساني رسيدهايد اين است که آگاهي فرديتان آغاز به تکامل ميکند. حيوانات يک روح گروهي دارند و در ارواح گروهي تناسخ مييابند. يک گوزن کوهي تاحد زيادي براي هميشه يک گوزن کوهي خواهد بود. اما تنها زندگييافتن در قالب انسان، چه ناقص چه نابغه، نشان ميدهد که شما در مسير توسعه به سوي آگاهي فردي هستيد.» (ملن- توماس بنديکت)
«تناسخ يک فرايند خطي نيست. يکي از مشکلات در تعريف آن اين است که هيچ قياسي براي آن وجود ندارد. تناسخ خارج از بعد زمان است و ما همچنان در قالب گذشته و آينده به آن مينگريم. کل داستان بسيار بزرگ و پيچيده است.» (توماس ساوير)
«هرچه روح ما به خدا نزديکتر شود، بيشتر متوجه ميشود که برخي از اعمالش با خدا سازگار نيست، و از آنجا که هدف غايي همراهي با خداست، روح ما به دنبال فرصتهايي است تا اين اعمال ناسازگار را برطرف کند.» (ادگار کیسی)
«در بين زندگيها و با دانش عظيم خود بالاترمان، زندگي آينده خود و اين که با چه ميزان کارما روبرو شويم را انتخاب ميکنيم. براي مثال در صورتي که در يک زندگي به حيوانات يا انسانها آزار رساندهايم، خود بالاتر ما احتمالاً اصرار بر اين دارد که در موقعيتي تناسخ يابيم که مورد آزار واقع شويم و به بدي که در حق ديگران کردهايم، پي ببريم.» (آرتور ينسن)
«هنگامي که به نور وارد ميشويم و با خدا ميآميزيم، خود خدا ميشويم. نور ميتواند به بخشهايي تقسيم گردد که هر بخش نمودي از کل است. هر بخش يک خداي تمام و کمال است. ما همه بخشي از نور خدا هستيم. هنگام آميخته شدن با نور، از وجود در قالب يک شخصيت دست ميکشيم اما هر تکه از شخصيت ما براي تناسخ موجود است.» (توماس ساوير)
«نهاد باطني آنجاست اما جنبه خارجي که ممکن است خيلي نيرومند به نظر برسد، از بين ميرود. فرديت در آنجا اين گونه نيست. ما همه هستيم و همه ماييم. روح ما همواره مال ماست. ما شخصيتهايي که در زمين بوديم نيستيم. در قلمرو ديگر ما همه چيز هستيم، نور همه چيز است.» (تحقيقات مربوط به تجارب پس از مرگ امبر ولز)
«تناسخ يعني بازگشت به زمين با جنبههايي از شخصيتهاي قبليمان و حتي جنبههايي از شخصيتهاي ديگر در قالب يک شخصيت جديد. روح رشد نميکند اما شخصيت رشد ميکند.» (توماس ساوير)
«تناسخ نه تنها در زمين بلکه در قلمروهاي زندگي پس از مرگ نيز رخ ميدهد. ما پيش از زندگي روي زمين در قلمروهاي زندگي پس از مرگ ساکن هستيم، قبل از اينکه تصميم به بازگشت به زمين را بگيريم. اگر روحي از قلمرو زندگي پس از مرگ تناسخ يابد، اين روح اثر آن قلمرو را با نمود فيزکي خود از يکي از سيارات سيستم خورشيدي، آشکار ميکند. همه سيارات سيستم خورشيدي ما نمود فيزيکي قلمروهاي زندگي پس از مرگ هستند. به همين دليل سيارات اثر ستارهشناسي روي ما ميگذارند.از طريق اين تأثيرات ستارهشناسي است که ياد ميگيريم و روي زمين آزموده ميشيويم.» (ادگار کیسی)
«همجنسگرايي يک ويژگي انساني است که نتيجه اين است که فردي با يک جنسيت خاص در قالب شخصي با جنسيت ديگر تناسخ مييابد. اين افراد در سنين پايين بايد با جنسيت جديد خود انطباق يابند. دختران گذشته که در قالب پسر تناسخ مييابند ممکن است مانند يک دختر لباس بپوشند يا بجاي پسران با دختران بازي کنند. پسران پيشين که در شکل دختر تناسخ يافتهاند ممکن است مانند پسران لباس پوشيده يا ترجيح دهند به جاي دخترها با پسرها بازي کنند. مردان گذشته که در قالب زن دوباره متولد ميشوند جذب زنان ميشوند و بنابراين گرايش به همجنس پيدا ميکنند و زنان پيشين که در زندگي جديد مرد هستند، جذب مردان شده و بنابراين آنها نيز گرايش به همجنس دارند.» (دکتر يان استيونسون)
«تحقيقات دکتر يان استيونسون شواهد علمي را در خود دارد که نشان ميدهد همجنسگرايي يک مشخصه ژنتيکي طبيعي انساني بوده و يک سبک زندگي يا انتخاب فردي نيست.» (کوين ويليامز)
-
بينش در خصوص تناسخ حاصل از تجارب نزديک به مرگ
«موجودي که در تجربه نزديک به مرگ با من صحبت کرد گفت که پسر بزرگ من قبل از اين زندگي 14 تجسم در قالب زن داشته است.» (تحقيقات مربوط به تجارب نزديک به مرگ امبر ولز)
«مطالب زير مربوط به گفتگوي مسيح با جيني ديکاس در طول تجربه نزديک به مرگ اوست:
او لبخندي زد و من گمان کردم او را متحير نمودهام. او پاسخ داد ميخواهي تناسخ پيدا کني؟
من فرياد زدم که مهلتي به من بدهيد. (صدايي وجود نداشت)
من تازه مردهام آيا به من فرصتي براي استراحت نميدهيد؟
سخت نگير. عجله نکن. تو ميتواني هر زمان که خواستينظرت را عوض کني.
همانطور که نفس نفس ميزدم گفتم من حتي به تو اعتقاد ندارم و حالا تو از من ميخواهي تناسخ پيدا کنم. کمک کن!» (جيني ديکاس)
«ديدم چهار صفحه شفاف ظاهر شد (و يک چارچوب عظيم در اطراف من شکل داد). از اين طريق من زندگي خود را مرور کردم. شايد بهتر است بگويم زندگيهايم را مرور کردم بدون اينکه بخواهم سرم را بگردانم. گذشته، حال و آيندهام را ديدم. حتي صفحهاي بود که مقدار زيادي داده علمي را نشان ميداد، ارقام و کدهاي کلي. شروع خلقت خود در قالب يک روح را ديدم و ديدم که من به صورت روحاني بسيار پيش از اين زندگي وجود داشتهام – زندگي که در آن يک انسان مذکر به نام کريستين اندرسون هستم! در بهشت به طور انکار ناپذيري ديدم که زندگيهاي غير قابل شمارشي را سپري کردهام. آنچه ديدم بسيار فراتر از درک ما از تناسخ بود. بنابراين من صرفاً در خصوص بارها و بارها متولد شدن در اين سياره صحبت نميکنم. من ديدم که جهان بزرگي در آنجا وجود دارد و خداوند آن را به طور تمام و کمال سازماندهي کرده است. هر يک از ما به جايي فرستاده شده که بتواند رشد بهتري بر اساس هدف الهي خود داشته باشد.» (کريستين اندرسون)
«کل زندگي من در جلوي من بود. آنچه انجام داده و انجام نداده بودم. اما تنها مرور اين زندگي نبود بلکه تمام زندگيهايم نشان داده شد. تناسخ وجود دارد. تمام زندگيهايم به نمايش درآمد و اينکه چگونه بر برخي مسائلي که در زندگيهاي ديگر انجام داده بودم، فائق آمده بودم. هنوز برخي چيزها نياز به اصلاح داشت.» (تحقيقات مربوط به تجارب نزديک به مرگ امبر ولز)
«او به من گفت ميخواهي بمانييا باز ميگردي؟ با آگاهي ميدانستم که اين تصميم مربوط به ماندنم در قلمروهاي بهشتييا بازگشت به زندگي روي زمين در قالب کارن بود. تمام وجودم ميخواست در آن سعادت بماند. اما حتي زماني که شش ساله بودم ميدانستم که تناسخ يک واقعيت طبيعي در زندگي است و اين دانش را داشتم که اگر بخواهم بمانم بايد دوباره بعداً به زمين برگردم. در آن زمان نميفهميدم که زمين يک چاره و يک مدرسه براي آموزش روح است. با اين حال ميدانستم که بايد برگردم و ماموريت خود را به پايان برسانم.» (کارن برانون)
«از تونلهاي ديگر ارواحي ميآمدند تا آماده تناسخ و بازگشت به زمين شوند. از بالا ارواحي شادمان ميآمدند که از لذايذ و مناظر زيبايي که قابل توصيف نيست ميگفتند. از پايين ارواحي ميآمدند که از رنج بسيار طولاني خود متأسف بوده و ناله ميکردند، اين رنج وحشتناک مربوط به جايي بود که افراد هر گونه رنجي که در زمين باعث آن شده بودند چند برابر تلافي ميکردند.» (پلاتو)
«سوالات زيادي داشتم و ميخواستم بدانم آنها (موجودات نوراني) چه کاري ميکردند و اين جنب و جوش در اين اطراف براي چه بود؟ يکي از آنها قدمي به جلو گذاشت … نه تنها از يکي بلکه از تعدادي از آنها اطلاعات ميگرفتم… همه آنها منتظر تناسخ بودند.» (تحقيقات مربوط به تجارب نزديک به مرگ امبر ولز)
«آنها گفتند که من در اصل براي اين آمدهام تا بياموزم و از طريق رهتوشه هايي که در طول چندين عمر گردآوري کرده ام با ديگران سهيم شوم.» (ديويد اکفورد)
«ساندرا مرتکب خودکشي شد و تجربه نزديک به مرگ داشت. نور به او امکان دسترسي به دانش نامحدود را داد. به او گفته شد که ميتواند در نور باقي بماند مشروط بر اينکه بعداً دوباره تناسخ يابد تا تمام مسائلي که او را به نقطه خودکشي رسانده بود مجدداً تجربه کرده و بر آنها غلبه نمايد. يا ميتواند دوباره به اين زندگي باز گردد و بقيه اين زندگي را تجربه کند و همين الان بر مشکلاتش پيروز شود. او خواست تا احيا شود.» (ساندرا راجرز)
زني از ادگار کیسی مشورت خواست تا تصميم بگيرد يک عمل جراحي با ريسک بالا را انجام دهد يا خير. کیسی پس از تجربه خارج از بدن به تونلي رفت و تالاري پر از يادداشت ديد و در آنجا يادداشت مربوط به آن زن را در کتاب زندگي خواند. کیسی به زن گفت عمل جراحي را انجام دهد چرا که آن را موفقيتآميز ميپندارد. کیسی توضيح داد که پزشکان جراح او در زندگي قبلي مفتش عقايد بودهاند و او را به دليل باورهاي مذهبياش تحت شکنجه قرار داده و به قتل رساندهاند. کیسی گفت با اين کار او به جراحان اجازه بهبود خود را ميدهد و اجازه ميدهد که آنها بدهي کارمايي خود را به او بپردازند. زن تحت عمل جراحي قرار گرفت و نتيجه همانطور که کیسی پيشگويي کرده بود، موفقيتآميز بود. (ادگار کیسی)
مسيح تجسمهاي زيادي در زمين داشته است و ما ميتوانيم پس از مرگ به دانش کاملي از آنها دست يابيم. (ادگار کیسی)
درباره تناسخ و تجارب نزدیک به مرگ همچنین بخوانید:
تناسخ و تجارب نزدیک به مرگ – تحقیقات دکتر کنت رینگ
تناسخ از دید تجربه های نزدیک به مرگ
[ترجمه خانم سمیرا]
منبع:
http://www.near-death.com/science/research/reincarnation.html