در ماه جولای سال 1976 در ساعت 4 صبح در نزدیک دهکدهای به نام «تنگشان» (Tang Shan) در شمال چین زلزله ویرانگری با قدرت 7.8 ریشتر رخ داد که 240 هزار نفر قربانی و 160 هزار نفر زخمی به جای گذاشت و یکی از مرگبارترین زلزلههای تاریخ چین به حساب میآید.
در سال 1986 دکتر فنگ زایاینگ (ّFeng Zhi-ying) سرپرست بخش روانپزشکی در بیمارستان اندینگ (Anding) چین به همراه تیم خود با 81 نفر از بازماندگان زلزله سال 1976 مصاحبه کرد. بیشتر بازماندگان در هنگام زلزله مورد اصابت آوار قرار گرفته یا زیر خرابهها مدفون شده بودند. متن زیر خلاصهای از نتایج این تحقیقات است.
بیشتر از نصف افراد مصاحبه شده به یاد میآورند که در حالی که زیر آوار مدفون بودند هیچ احساس ترسی نداشتند، فکر و ذهنشان شفاف بوده، احساس آرامش و راحتی عمیقی میکردند و هیچ احساس نگرانی و اضطرابی نداشتند. با وجود فاجعه ویرانگری که رخ داده بود، بعضی از افراد احساس خلسه و شعف و نشاط میکردند. آنها گزارش دادهاند که تصاویر ذهنی سریعی که مانند یک فیلم برایشان به نمایش در میآمد خاطرات خوش و لذت بخش زندگیشان را به آنها نشان میداده است، مانند خاطرات خوش کودکی، خاطره ازدواج، ارتقاء شغلی، خاطره دریافت جایزه، و غیره. آنها پدیده تجربه مرور زندگی را توصیف کردهاند.
یک زن به نام خانم لو که در هنگام زلزله 23 ساله بود از ناحیه ستون فقرات مورد اصابت آوار قرار گرفته و زیر آن مدفون شده بود. در اثر این اتفاق او برای بقیه عمر از دو پا فلج شده بود. او میگوید: «ضمیر و ادراک من کاملاً شفاف و روشن بود. بعضی از خاطرات خوش برای من مانند فانوسی چرخان نمایش داده میشد. من صحنههایی از بازی کردن با دوستان کودکیم را میدیدم، صحنه قرارهایم با دوست پسرم، و صحنه ترفیع گرفتن در شغلم».
جالب است که حدود نصف این افراد میگویند که جدایی ضمیر یا روح خود را از بدنشان تجربه کردند که با این احساس همراه بوده که «خود» آنها بدن فیزیکیشان را ترک کرده است. آنها تاکید میکنند که ضمیر و ادراک آنها به جای سکنی در مغزشان، در خارج از بدنشان و در بعدی متفاوت وجود داشت. به علاوه، آنها این احساس را داشتهاند که کالبد آنها (به خودی خود) فاقد حیات و توانائی فکر کردن است. حتی بعضی از آنها گزارش دادهاند که میان هوا شناور بوده یا از نزدیک ارتفاع سقف به بدنشان در پایین نگاه میکردند. ضمیر یا روح برخی از آنها گاهی بارها وارد بدنشان شده و از آن خارج شده بوده و بعضی دیگر نیز نوعی ارتباط و اتصال بین روح و کالبدشاان را مشاهده کردهاند. آنها گفتهاند که در مقایسه با کالبد فیزیکی، روح آنها بسیار سبکتر حس میشده ولی از نظر قد و ظاهر سنی مانند کالبدشان به نظر میرسیده است. بعضی از آنها گفتهاند که با اینکه در دنیا نوعی معلولیت مانند کوری یا کری داشته یا فاقد دست یا پا بودهاند، روح آنها کاملاً نرمال و بدون نقص بوده است. یکی از تجربه گران میگوید: «من متوجه شدم که دو «خود» وجود داشت. یکی خودی که مانند یک پوسته خالی روی زمین افتاده بود، و خود دیگری که مانند هوا بدون وزن بود و به راحتی در هوا و فضا شناور میماند.»
تقریباً یک سوم تجربهگران عبور از نوعی تونل یا چیزی مانند آن را گزارش دادهاند. برای برخی این همراه نوعی صدا و نویز یا نوعی احساس کشیده شدن یا فشار داده شدن بوده است. آنها گفتهاند که نوری در انتهای این تونل نمایان گشته بود که آنها به طرف آن کشیده میشدند. یکی از این افراد میگوید: «این قسمت تجربه من شامل عبور از یک تونل بود، در حالی که به نوری در انتهای تونل نزدیک میشدم. در حالی که من در تنهایی بسر میبردم، باد شدیدی با خود ماسه به همراه میآورد. من با خود فکر کردم که به کجا بروم؟ در حالی که در فکر بودم که کجا بروم یک حفره تاریک و سیاه در پیش روی من پدیدار شد. من از آن احساس ترسی نمیکردم و وارد آن حفره شدم. درون غار قطرات آب از همه جا میچکید و پخش میشد. من مسافت بی انتهایی راه رفتم تا جایی که نوری را از دور دیدم. من به سرعت به طرف آن دویدم تا به نوری که مانند آفتاب روز بود رسیدم.»
حدود یک چهارم افرادی که در این تحقیق شرکت کردهاند موجوداتی معنوی یا غیر بشری را در تجربه خود رویت کردهاند. بیشتر آنها دوستان یا بستگان درگذشته بودند که بعد از مرگشان در دنیا حیات آنها در این بعد همچنان ادامه یافته بود.این افراد میتوانستند کسانی باشند که تجربهگر در زندگی دنیا آنها را میشناخته است یا اینکه کاملاً غریبه باشند. برخی از تجربهگران این ارواح را موجوداتی درخشان توصیف کردهاند، و بعضی نیز از ملاقات با شخصیت یا اسطورههای مذهبی سخن گفتهاند.
یکی از بازمانگان به نام آقای لی، به یاد میآورد که «من به طور کامل از کالبدم جدا شده بودم. (در حالت روح) پاها و اعضاء و جوارح پایینترم ناپدید شده بودند. سپس من با سرعتی بسیار زیاد در یک گودی و دره تاریک و عمیق فرو افتادم در حالی که با تاریکی و سیاهی محاصره شده بودم. نویزی به گوشم میرسید که علت آن را نمیدانستم و ذهنم را گیج کرده بود. من آن را برای نیم ساعت متناوبا میشنیدم. سپس زندگی من به طور خلاصه برایم مرور شد. اتفاقات (زندگیم) مانند جریانی از ادراک به ضمیرم جاری میشد، ولی با این حال این فرایند تحت کنترل مغزم نبود».
یک بازمانده دیگر به نام آقای ونگ میگوید «من به طور مبهمی به یاد دارم که در بعدی دیگر بودم. یک مرد را دیدم که لباس ردا مانند بلندی به تن داشت و به آرامی به طرف من آمد. با اینکه او جلوی من بود، من او را تار میدیدم و نمیتوانستم به خوبی تشخیص دهم. او من را با خود به یک حفره تاریک و بی انتها برد. تاریکی آنجا کاملاً سیاه بود و من چارهای جز اینکه به دنبال او بروم نداشتم. بعد از اینکه از این تاریکی خارج شدیم، من خود را در یک قصر طلائی و پر زرق و برق در زیر زمین یافتم.»
در خلاصه این تحقیق حدود 40 پدیده مختلف که توسط این افراد تجربه شده شمرده شده است، از قبیل مرور زندگی، جدایی ضمیر از بدن، احساس بی وزنی، احساس بی تفاوتی و غریبهگی نسبت به کالبد فیزیکی، احساساتی غیر عادی و فراطبیعی، نابود شدن زمین، یکی شدن با تمامی هستی، و متوقف شدن زمان.
این تحقیق یکی از بزرگترین تعداد افراد تجربهگر را در یک زمان در بین تحقیقات NDE در بر میگیرد. از میان این 81 نفر، 47 نفر بعد از این اتفاق دچار دگرگونی شخصیت شده و به افرادی نرم و ملایمتر تبدیل گشتند. آنها دیگر کمتر سعی در کنترل دیگران و یا قضاوت در مورد دیگران میکردند. این افراد بعد از دیدار با موجوداتی معنوی و غیر زمینی بیشتر به افرادی امیدوار و مثبت تبدیل شده و از سخت گیری آنها کاسته شده بود. حتی 10 تا 20 سال بعد، بیشتر این افراد تجربه نزدیک به مرگ خود را به خوبی به یاد میآوردند، گویی همین دیروز برایشان اتفاق افتاده است.
منبع:
“Near-Death Experiences Among Survivors of the 1976 Tangshan Earthquake”, Feng Zhi-ying, Liu Jian-xun, Journal of Near Death Studies, 11(1), Fall 1992.