جمعه - 26 اردیبهشت - 1404
ارسال تجربه‌های شخصی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
در آغوش نور
  • تجربه‌های نزدیک به مرگ
    • تجربه‌های ایرانی
    • تجربه‌های غیر ایرانی
    • تجربه افراد مشهور
    • تجربه‌های کوتاه
    • تجربه‌های صوتی
    • تجربه‌های کودکان
    • تجربه‌های گروهی
    • ‌تجربه‌های منفی یا ترسناک
    • اتفاق‌های آینده
  • تجربه‌های شبه نزدیک به مرگ
    • تجربه‌های شبه NDE ایرانی
    • تجربه‌های شبه NDE غیرایرانی
  • مقاله‌ها و نقطه نظرها
  • گفت‌وگوها
  • کتاب
  • تجربه‌های نزدیک به مرگ
    • تجربه‌های ایرانی
    • تجربه‌های غیر ایرانی
    • تجربه افراد مشهور
    • تجربه‌های کوتاه
    • تجربه‌های صوتی
    • تجربه‌های کودکان
    • تجربه‌های گروهی
    • ‌تجربه‌های منفی یا ترسناک
    • اتفاق‌های آینده
  • تجربه‌های شبه نزدیک به مرگ
    • تجربه‌های شبه NDE ایرانی
    • تجربه‌های شبه NDE غیرایرانی
  • مقاله‌ها و نقطه نظرها
  • گفت‌وگوها
  • کتاب
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
در آغوش نور
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج

تجربه دافن

1399/11/05
A A

من به خاطر ذات الریه و از کار افتادن کلیه هایم در بیمارستان بستری شده بودم. در یک اتاق تنها بودم، که چون جزء قسمت مراقبت های ویژه نبود، همیشه کنترل نمی شد. به من اکسیژن وصل کرده بودند و ضربان قلب من حدود 125 تا 145 بود. حالم وخیم بود و وقتی که می خوابیدم احساس می کردم که از بدنم خارج می شوم. خواب شدیدی بر من غلبه کرد و وقتی چشمانم را بستم، احساس کردم در کنار برانکاردی که بدنم روی آن بود ایستاده بودم. چشمانم را باز کردم و سعی کردم که کلید زنگ پرستار را فشار بدهم، ولی کار نکرد. می دانستم که خیلی نزدیک به مردن هستم…

آنگاه بود که یک تونل سفید را دیدم و به سرعت وارد آن شده و از آن عبور کردم و خود را در نور سفیدی یافتم. در سمت چپ خود وجودهای گوناگونی را می دیدم. به آنها گفتم که قصد ندارم در اینجا متوقف شوم و به حرکت خود ادامه خواهم داد. به سمت راست خود نگریستم و ناگهان خود را در یک تاریکی مطلق یافتم. ولی من آرام بودم و با خود گفتم: «فکر کنم مرده ام». با خود اندیشیدم که باید به کسی خبر بدهم که مرده ام. با این فکر به سمت اتاق پرستارها رفتم تا به آنها بگویم که به اتاق شماره 16 (که من در آن بودم) سر بزنند. چند پرستار آنجا بودند و به آنها گفتم. ولی متوجه شدم که کاری احمقانه است، زیرا من بدنی ندارم (و آنها نمی توانند صدای من را بشنوند).

من یک گوی از جنس نور بودم. وقتی متوجه این مطلب شدم، دوباره به فضای تاریکی و تهی (Void) بازگشتم. دوباره به این فکر افتادم که به چه کسی باید مرگم را اطلاع بدهم. به یاد مادرم افتادم که در تگزاس زندگی می کرد. به محض اینکه این فکر از سرم گذشت، پنجره ای در پیش روی من گشوده شد و از درون آن یک مرد و زن (مادرم) را دیدم که روی تخت خوابیده بودند. از پنجره وارد شدم و به پایین و به سوی آنها خیره شدم. هیچ احساسی در من نبود و هیچ اتصال و وابستگی به آنها حس نمی کردم. به زنی که روی تخت خوابیده بود گفتم: «راستش فکر کردم بهتر است به تو بگویم که من مرده ام و خواهم رفت.» سپس از پنجره بیرون آمده و به فضای تهی بازگشتم.

همچنین بخوانید  تجربه جین

در فضای تهی با خود اندیشیدم که اکنون چه کار کنم. می خواستم مطمئن شوم که این فضا واقعا تهی و خالی است. به سمت چپ و سپس به سمت راست رفتم، بالا و پایین رفتم، ولی هرجا که می رفتم آنجا بودم (و هیچ چیز دیگری آنجا نبود). هیچ راهی وجود نداشت که جهت یابی کنم و بفهمم که کجا هستم. در تمام اطراف من تنها تاریکی بود که با آن محاط شده بودم. وقتی که به عمق تاریکی می نگریستم، این احساس را داشتم که من خود می درخشم، ولی از این امر مطمئن نبودم. وقتی با دقت زیاد به سیاهی نگاه می کردم، به طور خفیفی یک شبکه آبی رنگ را می دیدم، ولی رنگ آبی آن آنقدر تیره بود که با تاریکی اطراف ادغام شده بود و به زحمت قابل تشخیص بود. من به تمام جاهایی که می توانستم بروم و کارهایی که می توانستم انجام دهم فکر کردم. به هر یک از آنها که فکر می کردم، در جلوی من در یک پنجره کوچک مانند صفحه تلویزیون ظاهر حاضر می شد که تقریبا هلوگرافیک و سه بعدی بود. تصاویر حرکت می کردند و زنده بودند.

من درک می کردم که فضای تهی، بالقوه تمامی چیزها بود، ولی تجسم و عینیت هیچ چیزی نبود. به محض اینکه به این فکر کردم، ناگهان منظره اطراف من با پنجره های بی شماری به سوی بی نهایت پر و اشباع شد. این بیش از حد بود و من با خود فکر کردم که بلافاصله تصمیمی (در مورد اینکه کدام پنجره را انتخاب کنم) نخواهم گرفت و تا وقتی که بتوانم با اطمینان تصمیم بگیرم منتظر خواهم ماند.

همچنین بخوانید  تجربه ای که ابتدا رؤیا پنداشته شد

آنگاه در فکر فرو رفتم که من که هستم؟ آیا من ضمیر ثانویه خویش، یعنی خود (محدود) هستم، یا ضمیر بنیادی و اولیه خویش، که همان خود بالاتر است؟ در حالی که این سوال در در فکر من شکل گرفت، ندایی در سمت راست خود شنیدم. این صدا تقریبا از جایی که اگر بدن داشتم گوش سمت راست من بود، می آمد. صدا به من گفت:

«چه کسی [و کدامین ضمیر] می خواهی که باشی؟»

من بلافاصله به جلو قدم برداشتم و گفتم: «من همواره رهرو و دانش آموز مکتب رمسا (Ramtha)، وجود به اشراق رسیده، خواهم بود.» وقتی که این را گفتم، متوجه شدم که تعداد پنجره ها به طرز قابل توجهی در تمام اطراف من کاهش یافت.

با خود اندیشیدم که آیا کسی بدن من را پیدا کرده است و آیا آماده این هستم که به مکان و بعدی دیگر بروم. به پایین و به بدنم نگریستم. همینطور که به بدنم نگاه می کردم، دیدم که خانواده و دوستان من باید به مسائل خانه و املاک من رسیدگی کنند و این چقدر برای آنها مشقت آور است. می دانستم که مسئول این هستم که بازگشته و کارهای نیمه تمامم را تمام کنم. نمی خواستم بازگردم، ولی آه عمیقی کشیده و گفتم: «باشد، بازمی گردم.»

چشمانم را باز کردم و دیدم که در بدنم هستم. حالم خیلی وخیم بود، ولی این دفعه که دگمه زنگ پرستار را فشار دادم، کار کرد و پرستار به سرعت به اتاقم آمد. من به بخش مراقبت های ویژه منتقل شدم و ده روز در آنجا زیر دستگاه تنفس مصنوعی به سر بردم.

همچنین بخوانید  تجربه اشلی

منبع:

http://www.nderf.org/Experiences/1daphne_b_nde.html


آدرس کوتاه: https://neardeath.org/nPz6W

مرتبط پست ها

تجربۀ آندره
تجربه‌های کوتاه

تجربۀ آندره

1400/06/12
تجربۀ لئو مورفی
تجربه‌های کوتاه

تجربۀ لئو مورفی

1399/12/25
تجربه دانیل برتیچیسکی
تجربه‌های کوتاه

تجربه دانیل برتیچیسکی

1399/12/02
پست‌ بعدی
تجربه جین

تجربه جین

همچنین بخوانید

تجربه منفی فرانساین
تجربه‌های کوتاه

تجربه ای که ابتدا رؤیا پنداشته شد

1399/10/27

…هنگامی که این اتفاق برای من افتاد ابتدا پیش خود فکر کردم یک خواب و رؤیا است، زیرا هیچ یک از اعتقادات و تفکرات من نمی‌توانستند آن را توضیح دهند. ولی با این حال این رؤیا به نظر بسیار واقعی و ملموس و...

ادامه مطلب
تجربۀ ننسی راینز

تجربۀ ننسی راینز

1399/10/20
تجربۀ خودکشی انجی فنیمور

تجربۀ خودکشی انجی فنیمور

1399/10/17
تناسخ از دید تجربه های نزدیک به مرگ

تجربه یزمین

1399/10/19
تجربۀ بتی گواداگنو

تجربۀ بتی گواداگنو

1404/02/01
بارگذاری بیشتر
در آغوش نور

کپی مطالب با ذکر منبع جایز است

بررسی مفاهیم تجربه‌ نزدیک به مرگ، تجربه‌های معنوی، متافیزیک، مرور زندگی و مرگ موقت

  • جمله‌های برگزیده
  • پرسش‌ها و پاسخ‌ها
  • ارسال تجربه‌های شخصی
  • پیوندها

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • تجربه‌های نزدیک به مرگ
    • تجربه‌های ایرانی
    • تجربه‌های غیر ایرانی
    • تجربه افراد مشهور
    • تجربه‌های کوتاه
    • تجربه‌های صوتی
    • تجربه‌های کودکان
    • تجربه‌های گروهی
    • ‌تجربه‌های منفی یا ترسناک
    • اتفاق‌های آینده
  • تجربه‌های شبه نزدیک به مرگ
    • تجربه‌های شبه NDE ایرانی
    • تجربه‌های شبه NDE غیرایرانی
  • مقاله‌ها و نقطه نظرها
  • گفت‌وگوها
  • کتاب