سؤالی که برای بسیاری مطرح است این است که معنی و تعبیر تجربههای نزدیک به مرگ چیست؟ آیا آنگونه که شکاکان ادعا میکنند این تجربهها توهم بوده و زائیدۀ فعالیتهای غیرعادی مغز -که تعادل شیمیائی خود را در وضعیت بحرانی هنگام مرگ از دست داده است- می باشد؟ آیا این تجربهها در اثر مواد داروئی استفاده شده بر روی بیماران به وجود میآیند؟ آیا ممکن است این تجربهها نتیجۀ نرسیدن اکسیژن به مغز شخص در حال مرگ باشد؟ آیا کسانی که ادعای تجربۀ NDE را کردهاند راست میگویند؟
آیا مجموعۀ این گزارشها دریچهای را به روی ما به ماهیت مرگ باز میکند و نشانگر بقای ضمیر، بعد از فنای جسم ماست؟ آیا ادراک میتواند خارج از مغز آدمی و بدون آن وجود داشته باشد؟ آیا این تجربهها به سؤالاتی اساسی دربارۀ جهان و منشأ و هدف آن پاسخ میدهند؟ بحث راجع به صحت یا سقم گزارشهای NDE بحث مفصلی است که در اینجا نمی گنجد . در ادامه بدون شرح مفصل و بهصورت خلاصه به مهمترین شواهدی که دال بر صحت و واقعی بودن NDE ها هستند میپردازیم [2].
- برخی، NDE ها را زائیدۀ توهم و فعالیتهای غیرطبیعی مغز در لحظات بحرانی قبل از مرگ دانسته و یا آن را نتیجۀ نرسیدن اکسیژن به مغز در اثر ایست قلبی و تشویش و به هم ریختگی شیمیائی مغز خواندهاند.
در پاسخ به این گروه باید به این واقعیت اشاره کرد که از نظر دانش پزشکی مقدار فعالیت مغزی افراد را در هر لحظه میتوان با نوار مغزی “ای ای جی” اندازهگیری کرد. بسیاری در حالی تجربۀ NDE داشتهاند که نوار مغزی آنها یک خط صاف را نشان میداده است. از نظر پزشکی این هنگامی اتفاق میافتد که سلولهای مغزی هیچ فعالیت الکتریکی ندارند. در چنین شرایطی مغز توانائی تشکیل فکر و ایجاد تصور و تجسم را نخواهد داشت. در حالی که بسیاری از تجربههای NDE طولانی و دارای صحنهها و جزئیات زیاد و به نسبت پیچیدهای هستند. اغلب افراد، تجربۀ خود را بسیار شفاف و زنده میخوانند و سطح درک و هوشیاری خود را در حین تجربه، بهمراتب بالاتر از آگاهی و هوشیاری در حالت عادی و زندگی روزمره توصیف کردهاند. این افراد به حقیقی بودن آنچه دیدهاند کاملاً اطمینان دارند و آن را کاملاً متفاوت از خواب دیدن یا توهمات ناشی ازبیماری یا تب یا مصرف مواد مخدر میخوانند. چنین توهماتی معمولاً مجموعهای نامنظم وبدون انسجام است و توهم بودن آن برای افراد بعد از اینکه به حالت عادی برمیگردند روشن است. در چندین مورد، تجربه کنندگانی که قبلاً در طول زندگی خود از مواد مخدر یا شیمیائی توهمزا استفاده کرده بودند، بیان نمودهاند که تجربۀ NDE آنها کاملاً از مقولهای متفاوت بوده است. این افراد همچنین اظهار داشته اند برخلاف آنچه دراثر مصرف مواد مخدر اتفاق می افتد که شخص بعد از برگشت به حالت عادی توهم بودن آنچه را دیده حس میکند، در مورد تجربههای NDE چنین مسئله ای صدق نمی کند. بهعلاوه، ماهیت و اجزاء توهمات ناشی از مواد شیمیائی یا داروها برای افراد مختلف بسیار متفاوت است و زمینههای قبلی ذهنی و عوامل محیطی نیز در آن سهم زیادی دارند، تا جایی که بهسختی میتوان کمترین شباهتی در آن، بین دو نفر پیدا کرد. این در نقطۀ مقابل تجربههای NDE است که گرچه برای هیچ دو نفری کاملاً یکسان نیستند؛ اما در آن شباهتهای خیره کننده و غیرقابل انکاری وجود دارد و دارای انسجام و یکپارچگی است.
تعداد گزارشهای NDE منتشر شده به چند ده هزار میرسد، این باوجود آن است که تنها اقلیت کوچکی از کسانی که این تجربهها را داشتهاند درصدد منتشر و بازگو کردن آن برای عامه برمیآیند. باتوجه به تحقیقات متعدد و با مطالعۀ تعدادی از این گزارشها میتوان دید که محورهای مشترک بین این تجربهها مستقل از سن، زمینههای مذهبی و فرهنگی، طبقۀ اجتماعی، ملیت و جنسیت یا هرگونه عوامل محیطی است. بسیاری از تجربه کنندگان دچار تحولات بعضاً عمیقی در زندگی بعد از تجربه خود میشوند و اهداف و ارزشهای آنها دگرگون میگردد. البته این تغییرات برای بعضی نامحسوستر و برای بعضی کاملاً بنیادی است.
البته باید به این نکته اشاره کرد که بعد از احیاء، شخص تجربه کننده باید از طریق کانال ارتباطی کلام و زبان خود برای بازگو کردن این تجربه به دیگران استفاده کند؛ و گاهی اعتقادات و زمینههای فکری افراد روی نحوۀ تعبیر و بیان تجربۀ NDE آنها مؤثر است. بهعنوان مثال، در بسیاری از NDE ها، تجربه کننده از دیدن وجودی نورانی صحبت میکند که ملاقات با او احساس محبت و آرامش و لذت وصفناپذیری را به شخص القاء میکند. تجربه کنندگان ممکن است بسته به زمینۀ مذهبی فرهنگی خود ممکن است این وجود را مسیح، بودا، فرشته، یا خود خدا خواندهاند. ولی صرفنظر از نامگذاری، ماهیت ملاقات باوجودی نورانی با جذابیت و عشق بسیار زیاد مؤلفۀ مشترکی بین اکثریت تجربهها است.
پیم ون لومل (Pim van Lommel)، پزشک متخصص قلب در طول 20 سال بهطور علمی و اصولی و با دیدی محققانه تعداد زیادی از بیماران را که دچار ایست قلبی شده بودند مورد بررسی قرار داده و نتایج آن را در سال 2001 در مجلۀ علمی لاست [17] منتشر نمود. نتیجۀ تحقیقات او نشان میدهد که هیچ نوع ارتباطی بین تجربههای NDE و طول زمان ایست قلبی، بیهوشی مریض، داروهای استفاده شده یا ترس قبلی شخص از مردن وجود ندارد. همچنین مطالعات دیگر نشان میدهند که ارتباطی بین زمینههای فرهنگی شخص، نژاد، طبقه اجتماعی، تحصیلات، و حتی آگاهی و اطلاع قبلی از این پدیده یا عدم آن، و تجربههای NDE وجود ندارد. ون لومنت از تحقیقات خود نتیجه گیری میکند که ضمیر ما بعد از مرگ باقی خواهد ماند. - تعداد زیادی گزارش وجود دارد که در آن تجربه کننده در حالی که فاقد هر گونه علائم حیات بوده توانسته اتفاقاتی که در دنیای فیزیکی رخ میداده، مثلاً فعالیتهای پزشکان در اتاق بیمارستان بر روی بدن او یا حرف های اطرافیان را دیده و شنیده و بعد از احیاء آنها را با ذکر جزئیات بازگو کند. مشاهده بدن خود از خارج یکی از مشترکترین قسمتهای(یکی از رایج ترین اشتراکات میان) NDE هاست. تجربه کنندهها توانستهاند حتی اتفاقاتی را که دور از محل بدنشان، مثلاً مکالمات بین دکترشان و اعضاء خانواده را در اتاق انتظار بیمارستان بهدرستی گزارش کنند. یکی از مشهورترین موارد از این گونه NDE ها مربوط به خواننده و ترانه نویس آمریکایی پم رینولدز (Pam Reynolds) است که در سال 1991 در سن 35 سالگی، در حالیکه به علت بسته شدن یک رگ مهم مغزی، در بیمارستان مشهور سنت جوزف ، از ناحیه سر مورد عمل جراحی قرار گرفت، اتفاق افتاد [9].
این یک عمل جراحی بسیار مشکل بود و با روشی ویژه که بهاصطلاح پزشکی «هیپوترمیک کاردیاک ارست» (hypothermic cardiac arrest) نامیده میشود انجام گرفت. برای این جراحی دمای بدن پم رینولدز به 16 درجه تقلیل داده شد و توسط دستگاه، گردش خون و تنفس وی متوقف شده و جریان خون از مغز وی قطع گردید. بهعلاوه، در تمام طول عمل چشمهای او توسط یک برچسب نواری و گوشهای او توسط گوشی کاملاً بسته بود. پم رینولدز در حین عمل برای مدتی علائم حیات را کاملاً از دست داد در حالی که نوار مغزی او کاملاً یک خط صاف را نشان می داد. بعد از احیاء و بهوش آمدن، وی توانسته بود جزئیات آنچه در اتاق عمل در این مدت رخ داده را برای پزشکان و پرستاران بازگو کند. گزارش او شامل گفتگوهای بین پزشکان در اتاق عمل، شکل ابزاری که برای عمل بر روی او استفاده شده و فعالیتهای دیگری که در آن حین رخ میداده مانند ورود و خروج افراد از اتاق عمل بود. گزارشهای او با واقعیت کاملاً تطابق داشت که بسیار شگرف بوده و به هیچ شکل با اصول علمی و عادی که ما میشناسیم قابل توجیه نبوده و نیست. پم رینولدز همچنین میگوید که در حین این NDE نوری را دید که بهشدت به آن جذب شده و بهطرف آن حرکت کرده بود. با نزدیک شدن، نور بسیار درخشندهتر شده و بهتدریج او متوجه شد که میتواند عدهای از بستگان ازجمله مادربزرگ و عموی خود را که مرده بودند، در این نور ببیند. پم میگوید که با آنها از طریق تلهپاتی و ضمیر صحبت نموده است. ولی بعد از مدتی به او گفته شده بود که باید به بدن خود بازگردد ولی او نگاهی به بدن خود نموده و از این کار ممانعت کرد. عموی پم سعی کرد که او را ترغیب به بازگشت به بدن کند و درست در لحظهای که پم از بیرون میدید که پزشکان دستگاه شک را روی بدن او گذاشته و به برای بهکاراندازی قلبش به او شک وارد میکنند، احساس کرد بهسوی بدنش بهشدت هل داده شده و ناگهان خود را در بدن یافت. او میگوید که احساس بازگشت به بدن مانند احساس شیرجه زدن در آب مخلوط با یخ بود. - کسانی که کور مادر زاد بودهاند توانستهاند در حین تجربۀ NDE خود ببینند. در کتاب « زندگی پس از زندگی» دکتر مودی به گزارش NDE پیرزنی که از بچگی کور بوده اشاره میکند. وی بعد از احیاء، جزئیات آنچه در اتاق عمل رخ داده بوده و شکل ابزاری که مورد استفاده قرار گرفت، افرادی که از اتاق وارد و خارج شدند، و گفتوگوهای میان آنها را بازگو کرده بود. برای پزشک و پرستاران این امر غیرقابل باور بود و به همین دلیل او را به دکتر مودی که در این زمینه تحقیق میکرد معرفی کردند.نمونۀ دیگر، زنی بود که دچار ایست قلبی شده و خواهر او نیز به خاطر دیابت شدید در بخش دیگری از همان بیمارستان در حالت کما بود. این زن بلافاصله بعد از احیاء به پزشک خود گفت که خواهر من درگذشته است. پزشک در ابتدا آن را انکار کرد، ولی بعد از اصرار زن، پرستاری را به بخش دیگر فرستاد که از حال خواهر او باخبر شوند. معلوم شد که ادعای او صحت داشته و خواهر او در همان زمان درگذشته بوده است.
دکتر کن رینگ (Kenneth Ring) و شارون کوپر (Sharron Cooper) نتیجه تحقیقات دو سالۀ خود را بر روی تجربههای NDE افراد نابینا در کتاب «دید ذهن» منتشر کردند [5]. در این کتاب تجربیات 31 نمونه از نابینایانی که برخی از آنان بهطور مادرزادی دچار این نقیصه بودهاند بیان شده است. این افراد توانستهاند پس از بازگشت به زندگی، اشیاء، اشکال و رنگهای اطراف خود را چنان که بوده است با جزئیات توصیف کنند. یکی از نمونهها زنی 45 ساله به نام ویکی امیپگ است که عصب بینائی او به خاطر اشکال در دستگاه اینکوبیتور و دریافت اکسیژن زیاد در حین تولد بهکلی آسیب دیده و بینائی خود را از دست داده بود. قلب او در 45 سالگی در حین یک عمل جراحی برای مدتی متوقف شده و دوباره به کار انداخته شد. وی بعد از به هوش آمدن توانست برخی از جزئیات مختلف آن چه که حین عمل در اتاق عمل و پیرامون آن میگذشته راعیناً بازگو کند. - کودکان زیادی تجربۀ NDE داشتهاند و گزارشهای آنها شباهت به تجربۀ بزرگسالان دارد، بااینکه این کودکان هنوز آشنایی قبلی با این پدیده یا با تعلیمات دینی و مذهبی نداشته و ذهنیتی نیز از مرگ و جهان ماوراء و معنویت ندارند و محتوای ذهنی آنها تفاوت زیادی با بزرگسالان دارد.
دکتر ملوین مرس (Melvin Morse)، استادیار و پزشک بخش کودکان بیمارستان واشینگتن در آمریکا، که هیچ اعتقادی به زندگی بعد از مرگ نداشت، در سال 1982 در حین طبابت با اولین مورد NDE یک کودک در کار خود روبرو شد [4]. وی در حالی که در یک کلینیک در شهر پوکاتلو در ایالت آیداهو مشغول به طبابت بود دختر بچهای را که در اثر غرق شدن در استخر تمام علائم حیات را از دست داده بود و برای مدت 19 دقیقه قلب او متوقف بود را احیاء کرد. این کودک بعد از احیاء برای دکتر مرس تعریف کرد که چگونه بدن خود و دکتر مرس را در حالی که روی بدن او کار میکرده و سعی در احیاء آن داشته است را از بیرون میدیده است. او بعد از احیاء جزئیات بسیاری از آنچه در حین 19 دقیقۀ توقف قلبی اش در اتاق بیمارستان رخ داده بوده است را برای دکتر مرس بازگو میکند و میگوید که از تونلی آجری عبور کرده و بهجایی بسیار زیبا و نورانی رسیده بوده است. دکتر مرس به کودک گفت که نمیتواند این را بهراحتی باور کند و کودک در جواب گفت «نگران نباش دکتر مرس، بهشت حقیقت دارد». بازگو کردن جزئیات اتفاقات بیمارستان و آنچه در آن اتاق میگذشته در حالی که کودک هیچ علائمی از حیات نداشته، برای دکتر مرس یک شُک فکری بود و باعث شد او آن را در ژورنال علمی بسیار مشهور «انجمن پزشکی کودکان آمریکا» بهعنوان یک مقاله منتشر کند. باوجود جنبههای خارقالعاده این اتفاق، دکتر مرس همچنان در شک و ناباوری خود باقی بود، ولی بعد از اینکه موارد مشابهی را از سایر پزشکان میشنود تصمیم به تحقیق جدی در این زمینه میگیرد. او در یک بررسی، 26 کودک که مرده و دوباره احیاء شده بودند را مورد مطالعه قرار داد و آن را با 131 کودک که بهشدت مریض بودند ولی علائم حیات را از دست ندادند مقایسه کرد. وی دریافت که 23 کودک از 26 نفر، تجربۀ NDE داشتهاند در حالی که هیچیک از 131 کودک در گروه دوم چنین تجربهای را نداشتهاند. بعد از این تحقیقات، دکتر مرس مطالعه چندین ساله ای را روی زندگی این کودکان و اثر NDE روی آنها آغاز کرد و دریافت که در حقیقت تجربۀ NDE در زندگی این کودکان اثر مثبتی گذاشته و خصائصی مانند مهربانی و گذشت را در این کودکان بهطور بارزتری افزایش داده است. تعدادی از تجربیات کودکان از سنین و ملیتهای مختلف در این تارنما در قسمت «تجربیات کودکان» عرضه شده است. - NDE بسیاری از افراد تأثیرات عمیقی در زندگی آنها داشته و باعث تغییراتی شگرف در زندگی آنها، در جهت درسهای که از تجربۀ خود گرفتهاند، شده است. در سالهای اخیر توجه رسانهها و دانشمندان غربی به این پدیده بهشدت افزایش یافته است و محققان زیادی مانند دکتر رینگ (Ring, 1984)، مارگوت گری (Margot Grey, 1985)، چارلز فلین (Charles Flynn, 1986)، و آتواتر (P.M.H. Atwater, 1988) همگی در این زمینه تحقیق کرده و جنبههای روانی و تغییرات شخصیتی افرادی که تجربۀ NDE داشتهاند را مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج تمام این تحقیقات نشان داده است که این تجربهها اثرات عمیق و پایداری روی شخصیت و رفتار و جهان بینی افراد تجربه کننده میگذارد. این تغییرات تقریباً همیشه در جهت مثبت است، مانند احساس هدف دار بودن جهان و آفرینش، احساس وجود معنائی عمیق برای زندگی، احساس مسئولیت و رسالت در زندگی، تغییر شغل و نحوۀ زندگی کردن و گاهی وقف کردن زندگی خود به امور خیریه، مهربانتر و صبورتر شدن با مردم، ترک اعتیاد به مواد مخدر یا الکل و تغییراتی دیگر از این قبیل [65]. این تغییرات معمولاً صرفنظر از جنبههای اعتقادی و مذهبی شخص، قبل از تجربه اوست.
گردن آلن (Gordon Allen)، مدیرعاملی بسیار موفق و ثروتمند در شهر سیاتل آمریکا بود که بهعنوان مدیر عامل سال شناخته شده بود. او بعد از تجربۀ خود در سال 1993 که در اثر ایست قلبی اتفاق افتاد، از شغل خود استعفا داده و زندگی بسیار مرفه و شهرت و روابط اجتماعی متعدد خود را کنار گذاشت و به زندگی نسبتاً سادهای روی آورد و شغل مشاوره به جوانان و کودکانی که دچار مشکلات شخصی و خانوادگی هستند را انتخاب نموده و بهعنوان یک کشیش در کلیسا نیز مشغول به خدمت شد. گزارشی مستند دربارۀ او و این رویداد به نام “روزی که مُردم” در سال 2003 در کانال 2 شبکۀ بی بی سی بینالمللی و متعاقباً در چندین شبکه تلویزیونی دیگر در آمریکا و اروپا پخش شد [6].
هوارد استرم، استاد سابق و رئیس دانشکدۀ هنر دانشگاه کنتاکی هیچ اعتقادی به خدا و زندگی بعد از مرگ نداشت. او در سال 1985 در حین یک سفر علمی به همراه عدهای از دانشجویان خود به اروپا، دچار خون ریزی شدید روده شده و به بیمارستانی در پاریس منتقل میگردد. بعد از معاینه به او گفته میشود که نیاز به عمل جراحی فوری دارد. در آن موقع به خاطر تعطیلات آخر هفته، کارکنان کافی و پزشک متخصص در بیمارستان نبوده و جراحی او به تعویق میافتد. در این مدت هوارد استرم ساعتها درد و خونریزی را تحمل کرد و در حالی که منتظر جراحی بود برای مدتی قلب او متوقف شده و میمیرد. او بعد از احیاء بهکلی متحول شده و زندگی خود را وقف رساندن پیام معنویت به مردم نمود. وی که یک منکر به تمام معنی بود بهطور تمام وقت در کلیسا بهعنوان کشیش مشغول به کار شد. تجربه NDE وی در چندین برنامه تلویزیونی مختلف در آمریکا، منجمله شوی تلویزیونی مشهور اپرا وینفری، 48 ساعت، کانال دیسکاوری و شوی امروز پخش شد [7].
دکتر «جیل بولت تیلر» (Jill Bolte Taylor)، دانشمند و متخصص مغز از دانشگاههای ایندیانا و هاروارد در آمریکا است که او نیز در سن 37 سالگی در اثر پاره شدن یکی از رگهای مغزی و خون ریزی شدید دچار یک سکتۀ قوی شده و در نتیجه خود تجربۀ NDE داشت. در سال 2008 دکتر تیلر توسط مجلۀ مشهور تایمز آمریکا در لیست 100 نفر از اثرگذارترین افراد قرار داده شد. وی در کتاب خود به نام “حرکت من بهسوی بصیرت: سیاحت شخصی یک دانشمند مغز” میگوید که متوقف شدن فعالیتهای مغزی او باعث شد که حقیقت را از چشم انداز جدیدی ببیند، با دیدی باز و بدون منیت و اتصال به گذشته و آینده. او در کتاب خود میگوید «… احساسی بالاتر و پر از شعف مرا در خود گرفت. در این حال آگاهی من به سطحی فراگیر و تمام شمول گسترش یافت، چون یکی بودن با تمامی هستی. دیگر مرزهای بین خود و جهان اطراف را حس نمیکردم و خود را مانند (انرژی) سیالی حس میکردم که در تمام فضا در جریان است. من وارد آنچه بودائیان آن را نیروانا میخوانند شده بودم.» - ممکن است عدهای این گونه تصور کنند که این گزارشها میتوانند دروغ باشند و برای کسب توجه ساخته و پرداخته شده باشند. نفع شخصی یکی از بزرگترین انگیزههای دروغ گفتن است. افرادی که این تجربهها را بازگو کردهاند نه تنها هیچگونه سودی از بازگو کردن آن نبردهاند، اکثراً با تمسخر دیگران روبرو شده و چه بسا به توهم و هذیان گویی متهم شدهاند و گاه دوستان و نزدیکان را از خود رانده و حتی همسر خود را از دست دادهاند. بسیاری از ترس عکسالعمل نزدیکان، آن را در ابتدا تنها با پزشک و یا پرستار خود در میان گذاشتهاند.
با نگاهی منصفانه نمیتوان تمامی این موارد را دروغ پنداشت. تعداد گزارشهای منتشر شدۀ NDE به چند ده هزار میرسد و شباهتهای بین آنها که توسط افرادی کاملاً متفاوت از سنین و زمینههای فکری و کشورها و تحصیلات و زمینههای مذهبی مختلف گزارش شده است، حتی شکاکترین افراد را به فکر فرو میبرد.
برخی که از نزدیک با این تجربهها آشنایی ندارند بر این تصورند که این گزارشها برای ترویج مذهب یا اعتقاد به خدا ساخته و پرداخته شدهاند. ما در بالا در مطالبی را عرضه کردیم که پاسخی به این اشکال نیز میباشند. همانگونه که گفته شد بسیاری از این تجربهها توسط کودکان خردسالی گفته شده که آشنایی با هیچ گونه دین و مذهب یا حتی مفهوم خدا یا جهانی دیگر نداشتهاند. بسیاری از تجربه کنندگان نه تنها اصلاً مذهبی نبودهاند، بلکه منکر خدا و حیات پس از مرگ نیز بودهاند. بالاخره باید خاطر نشان کرد که اکثر قریب بهاتفاق کسانی که از تجربۀ خود سخن گفتهاند، افرادی کاملاً عادی هستند که علاقه یا احساس وظیفۀ خاصی برای ترویج دین و مذهب ندارند. همچنان با خواندن این گزارشها میتوان دید که در آنها ترویج و یا دعوت به دین و مذهبی خاص وجود ندارد. - همانگونه که به آن اشاره شد، در اکثر این تجربهها میتوان جنبههای مشترک زیادی یافت، صرفنظر از فرهنگ، سن، ملیت، جنسیت، تحصیلات، مذهب، موقعیت اجتماعی و مالی و حتی اعتقادات تجربه کننده. تحقیقات نشان میدهد که هیچ یک از این عوامل تأثیر قابل توجهی روی محتوای این تجربهها ندارند.
بهعلاوه، تقریباً تمامی این افراد با اطمینانی کامل و مطلق از تجربۀ خود سخن میگویند و واقعی بودن آن را مانند واقعی بودن زندگی روزمره و حتی فراتر از آن میدانند. تمامی این افراد به معنوی و جهانی بودن تجربۀ خود اطمینان دارند. اگر این تجربهها توهم و رؤیا باشند منطقی است که نباید اینچنین اکثریت قریب بهاتفاق، آن را بسیار حقیقی بدانند و انتظار است که لااقل بخش نه چندان کوچکی از تجربه گران بعد از بازگشت به زندگی عادی و سلامت جسمانی، توهم بودن تجربه خود را تا حدودی درک کنند. - در مرور زندگی، افراد اتفاقاتی از گذشتۀ خود را میبینند که آن را بهکلی فراموش کرده بودند و یا این اتفاقات در زمانی رخ داده که بسیار خردسال بودهاند و یاد آوری آن بسیار بعید میبوده. همچنین بسیاری اقوام یا دوستان درگذشته خود را ملاقات کردهاند. گاهی تجربه کننده قبل از تجربۀ خود از مرگ کسی که روح او را دیده است بیخبر بوده و بعد از برگشت به دنیا خبر مرگ آن شخص برایش محرز میگردد. یا بهعنوان مثال مواردی که شخصی برادر یا خواهر خود را که قبل از تولد او مرده بوده و او از وجودش بهکلی بیخبر بوده (زیرا پدر و مادر و اطرافیان آن را کتمان کرده بودند) را ملاقات کرده است. کلتون برپو، یک پسر 4 ساله اهل ایالت نبراسکا در آمریکا بود که در سال 2003 در حین یک عمل جراحی اورژانسی بر روی آپاندیس، بهطور موقت جان خود را از دست داد. بعد از بهوش آمدن، او برای پدر و مادرش در مورد ملاقات با خواهرش که قبل از تولد او، در هنگام به دنیا آمدن مرده بود گفت. این برای پدر و مادر کلتون بسیار تعجب انگیز بود، زیرا هیچ کس هرگز به او چیزی دربارۀ این خواهر سقط شده نگفته بود و عامداً این مسئله از او کتمان شده بود. او همچنین از ملاقات با پدر پدر بزرگش که 30 سال پیش درگذشته بود، با جزئیاتی که دانستن آنها برای او محال بود، گفت و اتفاقات و کارهایی را که افراد خانواده در حین مرگ موقت او میکردند را بازگو کرده بود [47].
- بعضی مدعی هستند که اثبات علمی محکمی برای صحت گزارشهای NDE وجود ندارد و بنابراین آنها را غیرقابل باور میدانند. در جواب باید گفت که موارد زیادی از گزارشهای NDE وجود دارند که فرد احیاء شده پس از بازگشت به زندگی، وقایعی را که در حال مرگ موقت وی در بیمارستان یا اتاق عمل گذشته است را برای دیگران با جزئیات ذکر کرده که به برخی از این نمونهها در تجارب دکتر مرس اشاره شد.
- آیا تجربه های NDE می توانند اثر جانبی تراکم زیاد دی اکسید کربن در خون، که آن هم یک علامت دیگر نزدیک شدن به مرگ است، باشند؟ پنی سارتوری در چندین بیمارستان در انگلستان پرستار بخش مراقبتهای ویژه بود. او در سال 2014 کتابی راجع به تجربههای شخصی خودش (حکمتی از تجربه های نزدیک به مرگ) از برخورد با مریضانی که در بیمارستان و تحت مراقبت وی دچار مرگ موقت شده بودند نوشته است. پنی سارتوری میگوید که بسیار بعید است. گرچه مریضانی که سطح دی اکسید کربن خونشان بالاست ممکن است تجربه خروج از کالبد و احساس خوشحالی داشته باشند، ماهیچه های آنها معمولاً در این حال تکانهای ناگهانی می خورد در حالی که این اتفاق در حین یک تجربه نزدیک به مرگ رخ نمی دهد.و آیا ممکن است که این تجربه ها توهماتی ناشی از اثر داروها روی بدن باشند؟ جواب این سؤال به طور روشنی منفی است. 20 درصد تجربه گران، منجمله «تام کنارد» که قبلاً به او اشاره کردم، هیچ داروئی دریافت نکرده بودند. در حقیقت وقتی من نتایج تحقیقاتم را آنالیز کردم، دریافتم که داروهای ضد درد و بیحس کننده، به خصوص اگر در مقدار بالا استفاده شود، ظاهراً احتمال اینکه مریض تجربۀ NDE داشته باشد را کاهش می دهد….
اینها فقط چند مثال از موارد بیشماری هستند که در آن افراد بعد از احیاء توانستهاند گزارشی دقیق از آنچه در حال مرگ موقت در محیط پیرامون آنها میگذشته بدهند. این گزارشها تفکر و شناخت امروزۀ ما را دربارۀ ضمیر انسان زیر سؤال میبرند و در حال حاضر با تئوریهای علمی قابل توجیه نیستند. ولی باید این نکته را خاطر نشان کرد که اصولاً چنین مقولاتی را نمیتوان بهراحتی در حوزۀ علم قرار داد. علم، شناخت ما راجع به ارتباط بین پدیدههای مادی است. علم برای بررسی یک پدیده و اثبات یا نفی آن نیاز به مشاهدۀ و اندازهگیری قابل تکرار آن پدیده دارد و در غیر این صورت نمیتواند آن را تائید و یا رد کند. واضح است که مقولههای زندگی پس از مرگ و بیشتر جنبههای NDE این خصوصیت لازمۀ علم را ندارند و بنابراین اثبات علمی و مستقیمی برای آنها نیست. ولی گزارشهایی مانند پم رینولدز و امثال آن میتواند بیانگر صداقت این افراد باشد.